..

چهارشنبه، آذر ۱۹، ۱۳۸۲

هنوز فکر کردن همزمان با نوشتن برام سخته. باید قبلا فکر کنم و بعد بنویسم.
ولی فقط همون لحظه که دارم فکر میکنم فکرهام تروتمیز تو کله ام هستن و به محض اینکه میام بنویسم , اوه.. بهم میریزن !


اونروز به یه سفر رفته بودم و بعد از سالها یکبار دیگه دست به قلم شدم. لذت داشت. من اون لحظه که مینویسم هم به اندازه کافی کیف میکنم و نمیشه گفت که مینویسم که بعدن بخونم و کیف کنم. البته یه کم هم مثل عکاسی میمونه و ..

یکی ازچیزایی که دوست دارم اینجا راجعش بنویسم موسیقی هستش. همین الان یه آهنگ فارسی دارم گوش میدم بعد از یکی دو ماه و میشه گفت که همین باعث شد این موضوع به ذهنم بیاد.
دوستم اونروز یه موضوع جالبی رو بهم یادآوری کرد, حرف از موسیقی و سطح و کلاس اون بود, ما اغلب تلاش میکنیم با تقسیم بندی انواع موسیقی و طرح این موضوع که فلان آهنگ سطح بالاست و فلانی سطح پایین, خودمون رو تو یه دسته بندی مطلوب قرار بدیم.

من یه گروه خاصی از محصولات صوتی رو دوست دارم ولی خیلی وقتها هم شده که از گریز زدن به اون دسته که ماله من نیستن لذت بردم.
اصلا فکر میکنم این شرایط روحی اون لحظه خاص من هستش که باعث میشه من یک موزیک خاصی رو انتخاب کنم و گوش بدم.
فضا ! این لغت برای من خیلی پر معناست, جزو مفاهیمی هستش که به همراه موسیقی تو ذهنم تداعی میشه. یه چیزی هم ردیف همین سایبران یا سایبرستان.


بذار ببینم مثکه یکم تایپ کردن آسونتر شده ! امروز یه بسته برچسب از عزیزی بدستم رسید و زندگی رو برام آسون کرد.
یه سری از موزیکها هستن که حکم مواد مخدر رو برا من دارن یا بهتر بگم آرامبخش. اصلا بهتر از اون, یه حالت ریست مغزی. اصلا هم مخرب نیست . اما این حالتهای گرفته گی مغزی هم گاهی نسبت به بعضی از موزیکها که زیاد ازشون استفاده میکنم مقاوم میشن و من مجبورم مدتی اونها رو عوض کنم. مثلا بعضی از آهنگهای dire straits که یکی از بهترین مسکنهای من هستند چند وقت بود اثر نمیکرد و مجبور بودم از چیزهای دیگه استفاده کنم. الان رغبتی ندارم راجع به تک تکشون توضیح بدم.
فقط بگم که این فضایی که من با شنیدن اون موزیک وارد بهش میشم باعث میشه که فکرم وسعت پیدا کنه و مغزم ازحالت جامد بصورت مایع دربیاد و همگن بشه.تا الان کوه رفتین ؟ یکم بالاتر البته.
فقط این وسط نکته ای که باید دقت کنم اینه که درب ورودی به اون فضا رو پیدا کنم. و البته لازمه اینکار اینه که به اون موزیک دقیق گوش بدم. این نکته جدا مهمه چون اگه رعایت نشه سردرد میاره! بیشتر توضیح بدم ؟!
حالا فکر میکنید اگه اون بالا(منظورم کوهه) به موزیک تون گوش بدید چی میشه! شاید دیگه برا سلامتی مفید نباشه !
خوبه اینهایی که گفتم یه نوع استنباط من ازلذت از موسیقی هستش و البته جامع نیست و احتیاج به مطالعه بیستر دارن. من اینجا فقط مطرحشون میکنم تا شاگردام در آینده روش کار کنن !!..

چهارشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۲

گاهی فقط یه چیز هست که حس میکنی که آرومت میکنه.

سه‌شنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۲

یه ایده خوب تو ذهنت داشته باش همیشه .و سعی کن ایده ات رو عملی کنی ! کمه کم یه چند روز تو فکر و خیال اون ایده میتونی خوب زندگی کنی و به اینکه زنده هستی مثبت نگاه کنی. اصلا شاید زندگی یعنی همین !

من عادت دارم کمتر حرف بزنم و بیشتر گوش بدم ولی اونروز که اینجا رو راه انداختم دیگه خسته شده بودم ازاین وضعیت. احساس کردم خیلی ترسو هستم. و به این ترتیب این فاجعه اتفاق افتاد.
یه دفه شد.
قسمت نامگذاری اش هم بسی کچلترم کرد, همه اون اسمهایی که میخواستم پر بود. لذا از این کارای فرهنگستان لغتی انجام دادم.(درست گفتم)
پس من این فضای مجازی رو خلق کردم که خودم رو آدم کنم. البته بازم دلیل دارم.

دوست ندارم اسمم رو اینجا فاش کنم.(من خیلی مهمم!) که چی بشه ! من هرکی بخوام هستم. ولی وبلاگم که اسم داره. خوب شما برید تونخ مخلوق و خالق رو بیخیال.

حرف خالق شد, چقدر حرفا که پشت سرش تو محله ما نمیزنن... لینک بدم ؟

یه چیزی که هست و من بهش دقت کردم ارتباطات در وبلاگستان هستش, باید وبلاگ بخونی تا وبلاگت رو بخونن. من قول میدم وبلاگتون رو بخونم, .. مرسی

بذار یه نصیحت دوستانه بگم بهت: هیچوقت وقتی یه وبلاگ راه انداختی یه بازی کامپیوتری نخر. البته کی میگه من اینکارو کردم؟

پنجشنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۲

خوب یه مدت که کسی نمیاد اینجا , میتونم هی باسعی و خطا ریزه کاریهای اینجا رو یاد بگیرم :)
و همچنین سرعت تایپم.
حالا کم کم روباره میرسیم به همون سوال قبلی که چرا ! ممم.. یه دلیل فنی داره اونم اینه که دوست داشتم بدونم وبلاگ طرز کارش چه جوریه. این اولین باریه که یه چیزی رو اینترنت منتشر میکنم. شاید این باعث بشه این غول گنده تو ذهنم ازبین بره...

فعلا باید دید اصلا چطوری کار میکنه ! ..
یه کم کار احمقانه ای هستش که آدم درحالیکه وقت نداره وبلاگ راه بندازه..

چهارشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۲

نظرخواهی؟

خوب، همیشه این سوال مطرحه که چرا ؟

خوب قالبشم درست شد ! مرسی از پدر وبلاگ فارسی...

از اون اتفاقای یدفعه ای بود. نمیشه گفت مثه یه تولد

سلام